Physical and mental health



می‌گوید: تو کنجکاو نیستی. فکر می‌کنی به یک بار تجربه کردن نمی‌ارزد.

بگو: من درباره خیلی چیز‌ها کنجکاو هستم؛ اما معنایش این نیست که بخواهم خودم قربانی بشوم، یا موش آزمایشگاهی باشم. هرچه باشد، امکان صدمه دیدن من هست؛ پس نمی‌ارزد.

می‌گوید: همه این کار را می‌کنند.

بگو: اولا خیلی‌ها خویشتن‌دار هستند، ثانیا بیشتر کسانی که تو می‌گویی، سرانجام سرشکسته و متأسف می‌شوند و ثالثا من همه نیستم و می‌دانم که چه کاری برای من صحیح است.

می‌گوید: برای اینکه دوستت داشته باشند، باید بیشتر جلو بروی.

بگو: من نمی‌خواهم برای دوست داشته‌شدن، اجازه بدهم کسی از من سوءاستفاده کند.

می‌گوید: ولی من دوستت دارم.

بگو: پس به تصمیم من احترام بگذار و احساسات مرا پایمال نکن.

می‌گوید: به من نشان بده که چقدر دوستم داری.

بگو: من با خویشتن داری و انتظار کشیدن تا روز ازدواج به تو نشان می‌دهم که چقدر دوستت دارم.

می‌گوید: مشکل تو چیست؟

بگو: من هیچ مشکلی ندارم؛ فقط در برنامه زندگی ام، الان وقت ازدواج و مادر یا پدرشدنم نیست و اصلا آمادگی ندارم که دغدغه حاملگی و یا مبتلاشدن به یک بیماری لاعلاج و یا شنیدن حرف‌های انتقادآمیز دیگران را هر روز با خودم داشته باشم؛ پس باید خویشتن دار باشم و انتظار بکشم.

می‌گوید: کسی که چیزی نمی‌فهمد.

بگو: خودم که این را می‌فهمم.

می‌گوید: تو مرا هیجان زده کرده‌ای و حالا نباید این طور رهایم کنی؛ وگرنه رفتارت در حق من بی انصافی و غیرانسانی است. چطور وجدانت چنین اجازه‌ای می‌دهد؟

بگو: من مسئول تحریک شدن هیجانات تو نیستم و نمی‌توانم به قیمت راضی شدن تو، خودم را به عذاب وجدان و سرزنش بیندازم. تو باید خودت را کنترل می‌کردی، . پس به نفع خودت است که یاد بگیری خودت را کنترل کنی.

می‌گوید: اگر قبول نکنی، دیگرانی هستند که با اشتیاق می‌پذیرند.

بگو: برایت متأسفم که مرا به خاطر این چیز‌ها دوست داشتی؛ خوشحال می‌شوم که به سراغ دیگران بروی.


همسران جوان اصل طلایی را بدانند

به عنوان یک اصل طلایی در نظر داشته باشید که هر رفتار و تعاملی که به سست شدن مرز‌های بین همسران با خانواده‌های آن‌ها یا در مقابل به ایجاد مرز‌هایی بیش از حد محکم و غیرقابل نفوذ منجر شود، می‌تواند به بحث دخالت کردن خانواده‌ها دامن بزند. در واقع اصل طلایی در این زمینه، داشتن روابطی متعادل و تعریف کردن مرز‌هایی مشخص، اما منعطف در روابط خانوادگی در کنار توجه ویژه برای احترام به بزرگ‌ترهاست. مثال‌های زیر به روشن شدن مسئله کمک خواهد کرد.

استمرار کمک مالی

این روز‌ها و در ابتدای ازدواج، کمک مالی گرفتن از خانواده‌ها اتفاقی نادر و غیرمعمول نیست. این کمک گرفتن برای اجاره خانه یا خرید آن، تهیه بخشی از وسایل و . به خودی خود مشکلی ندارد، اما تجربه نشان داده وقتی این کمک مالی گرفتن استمرار پیدا می‌کند و حتی بعد از گذشت چند سال از ازدواج قطع نمی‌شود، دردسر‌ها و آن عوارض نیز آرام آرام از راه خواهد رسید. همسرانی که بدون محدودیت و هر بار پس از مواجهه با مشکل، سراغ خانواده‌ها رفته و با وجود گذشت چند سال از تشکیل خانواده، در این زمینه مستقل نشده‌اند، معمولا بیشتر در معرض اظهارنظر‌های ناخوشایند و دخالت خانواده‌ها هستند.

درددل روزانه

اگر شما به عنوان دختر خانمی تازه عروس یا آقاپسری تازه داماد، بعد از هر بار بگو مگو با همسر و بروز مشکل، سراغ مادر، خواهر یا دیگر اعضای خانواده خود می‌روید، باید آمادگی لازم برای بروز مشکل را داشته باشید. درست است که م گرفتن از بزرگ‌تر‌ها در بسیاری از موقعیت‌هاتوصیه شده است، اما یادتان باشد، درددل کردن پیوسته بااعضای خانواده به در هم شکستن مرز‌های بین خانواده نوپای شما با خانواده قدیمی تان و سوءتفاهم‌هایی منجر می‌شود که بسیاری از ما آن را به نام دخالت خانواده‌ها می‌شناسیم. برای زندگی مشترکتان، خودتان تصمیم بگیرید!

نظرخواهی بدون هماهنگی با همسر

درخواست همفکری از دیگران بدون هماهنگی با همسر، یکی دیگر از رفتار‌هایی است که می‌تواند به دلخوری منجر شود. شاید با خود فکر کنید این همفکری ایرادی ندارد، اما یادتان باشد در مسائل بین شما و همسرتان، درخواست برای همفکری از جانب دیگران، باید از جانب هر دوی شما باشد، در غیر این‌صورت آن چیزی که شما همفکری خطابش می‌کنید، می‌تواند از دید همسرتان دخالت توصیف و به دلخوری منجر شود.

ارائه م اجباری به دیگران

اگر به خانه والدین، خواهر یا برادر خود رفته و به خود اجازه می‌دهید بدون این که آن‌ها خواسته باشند درباره جزئیات زندگی آن‌ها نظر بدهید، توجه کنید که با این کار به نوعی کارت دعوت برای دخالت آن‌ها در زندگی خودتان صادر می‌کنید چراکه اگر قرار باشد ما به خودمان اجازه دخالت و ارائه نظر بدون درخواست دیگران را بدهیم، نباید انتظار زیادی از طرف مقابل در رعایت مرز‌ها و حریم‌های شخصی‌مان داشته باشیم.

تلاش برای حذف خانواده‌ها

شاید برای برخی قابل پیش‌بینی نباشد، اما تجربه نشان داده گاهی اوقات تلاش افراطی همسران برای حذف خانواده‌های همدیگر از زندگی مشترک‌شان، می‌تواند به دخالت بیشتر آن‌ها منجر شود. این موضوع البته دلیل پیچیده‌ای ندارد، زمانی که والدین احساس کنند رابطه عاطفی آن‌ها با فرزندشان به شدت تحت کنترل و در حال افول است، ممکن است به سمت رفتار‌هایی بروند که ظاهر دخالت کردن در زندگی همسران جوان را دارند. در چنین مواقعی، تقویت رابطه عاطفی هر کدام از همسران با خانواده‌اش و در پیش گرفتن رویه‌ای متعادل در روابط، می‌تواند به حل مشکلات کمک کند.

برای زندگی مشترکتان، خودتان تصمیم بگیرید!

این تنش‌ها خود به خود حل نمی‌شود!

همان‌طور که بسیاری از همسران تجربه کرده‌اند، شاید شما هم در کنار رعایت چنین مواردی باز در تنظیم روابط با خانواده خود و همسرتان دچار مشکل باشید. اگر مسئله دخالت و ارائه نظرات آن‌ها باعث تنش در رابطه شما دو نفر شده است، شاید بهتر باشد پیش از بالا گرفتن مسئله، به مشاور یا روان‌شناس مراجعه کنید. توجه داشته باشید این تنش‌ها، خود به خود حل نخواهد شد.


در دوران نامزدی معیارهای ازدواج مانند خصوصیات مطلوب مشترک مانند هوش، اصول اخلاق کاری، صداقت، شوخ طبعی، ثبات، و توانایی برقراری روابط اجتماعی را باید در نظر گرفت. به عقیده روانشناسان، داشتن حداقل چند علاقه مشترک با همسر آینده برای انجام فعالیت‌های مشترک مانند سرگرمی یا علاقه به مسافرت امری ضروری است. از نظر روانشناسی ، توصیه می‌شود در زمینه‌های بسیاری با نامزدی که قصد ازدواج با او وجود دارد بتوان به راحتی ارتباط برقرار کرد.

آیا ضعف شخصیتی یا رفتاری جدی که بر رابطه شویی اثر منفی بگذارد در طرف مقابل وجود دارد؟

منظور روانشناسان رفتارهایی است که می‌توانند یک ازدواج را به جدایی و طلاق بکشانند. مثلاً در مورد اعتیاد، سوء استفاده جسمی و احساسی، عدم تعهد در رابطه، نادیده گرفته شدن یا سوء استفاده شدید در دوران کودکی (که ممکن است ناگفته مانده باشد)، عدم بلوغ فکری و وجود بیماری روانی مزمن و درمان نشده همسر آینده باید فکر شود.

البته مقصود این نیست که فرد با چنین مشکلاتی شایسته ازدواج و تشکیل خانواده نیست، بلکه ممکن است این افراد برای یک رابطه شویی سالم و موفق چالش‌های جدی به همراه داشته باشد. باید در معیارهای ازدواج به خوشبختی خود و فرزندان و برقراری رابطه شویی با چنین فردی بیشتر فکر کرد.

آیا فارغ از معیارهای ازدواج در رابطه، زندگی با این فرد لذت بخش است؟

باید از چیزهای زیادی در زندگی لذت برد. داشتن روابط دوستی، شغل، تفریحات و سرگرمی‌ها و یک احساس رفاه و رضایت کلی در زندگی، که باعث می‌شود فرد به بهترین شکل برای برقراری یک رابطه عاشقانه و عاطفی آماده شود.

وقتی فرد در موقعیت مناسبی قرار دارد و خود را دوست دارد، آسان‌تر در مورد انتخاب همسر مناسب تصمیم می‌گیرد. به علاوه، بار سنگین مسئولیت خوشحال کردن خود را بر دوش کسی نمی‌گذارد. بسیاری از افراد دوست ندارند تنها باشند، اما باید به طور کلی با تنهایی مشکلی نداشته باشند چون اگر اینگونه باشد برای اجتناب از احساس تنهایی دست به انتخاب‌های غیر عقلانی خواهند زد که منجر به عدم دستیابی به یک ازدواج موفق خواهد شد. 

آیا در انتخاب همسر برای ازدواج باید زیاد قرار ملاقات گذاشت؟

هدف از قرارهای دوستی و دوران نامزدی این است که مشخص شود فردی می‌خواهد با فرد مورد نظر بیشتر وقت بگذراند یا خیر. این امر همچنین به افراد کمک می‌کند نگرش بهتری از معیارهای ازدواج خود پیدا کنند. اگر این قرارهای دوستی و نامزدی کم کم موجب احساس نگرانی و اضطراب و حتی ترس از ازدواج شود، بهتر است هر چه زودتر تصمیم به قطع رابطه گرفت و رابطه را خاتمه داد.

همچنین در صورتی که قرار گذاشتن و ملاقات با این فرد ملال آور و کسل کننده است بهتر است رابطه با کسی که مناسب ازدواج نیست را پایان داد. به عقیده مشاوران ازدواج، تنها ماندن بهتر از برقراری یک رابطه ناسالم و ناخوشایند است. زیرا در صورت ازدواج با چنین شخصیتی نه تنها احساس خوشبختی وجود ندارد بلکه ممکن است زندگی بعد از ازدواج به جدایی و طلاق بیانجامد.

آیا در معیارهای ازدواج آشتی و مصالحه لازم است؟

سازش و مصالحه یکی از مهمترین معیارهای ازدواج موفق است. باید آماده بود که تا در قالب ما فکر کرد نه من. در آمادگی قبل از ازدواج هر فردی باید حس کند که آماده اینگونه اندیشیدن و طرز فکر است و نامزد وی نیز مانند او آماده ازدواج و شروع یک زندگی مشترک است. همچنین افراد نباید اینطور فکر کنند که در حال فدا کردن چیزهایی هستند که برای آنها مهم است.

باید نسبت به شروع رابطه و زندگی مشترک احساس خوبی داشت، حتی در مواقعی دست از اختلافاتی که ممکن است ارزش دعوا با همسر را نداشته باشد کشید.

مهم تر از همه در تعیین معیارهای ازدواج باید اطمینان حاصل کرد که نامزد، فرد قابل اعتمادی است.  نباید با کسی رابطه داشت که پشتیبان و حامی نیست و یا حتی از آن بدتر، باعث پسرفت و شکست در زندگی می‌شود.

افرادی که در مواقع ضروری، حاضرند و می‌توانن در شرایط سخت و مواجه با مشکلات زندگی به آنها تکیه کرد، اشخاصی مناسب برای ازدواج به عنوان همسر آینده هستند

از دید روان شناس خانواده ، اگر نامزد فردی معیارهای ازدواج بیان شده را دارد و از احساس خوبی نسبت به این موضوع وجود دارد، در انتخاب همسر مناسب موفق بوده و زندگی شویی خوبی در آینده خواهند داشت.


۱. تپش قلب شدید

۲. تعریق

۳. لرزش و رعشه

۴. احساس خفگی و تنگی نفس

۵. بند آمدن زبان

۶. احساس درد در قفسه سینه

۷. داشتن حالت تهوع یا معده درد

۸. احساس سرگیجه و ضعف بدن

۹. گر گرفتگی

۱۰. بی‌حسی بدن یا احساس سوزن سوزن شدن اندام‌ها

۱۱. ترس از دست دادن کنترل خود یا دیوانه شدن

۱۲. ترس از مرگ خود یا اطرافیان

علت بروز اختلالات ترس

 


پزشکان هنوز نمی‌توانند علت دقیق بروز اختلالات ترس و حملات پانیک را تشخیص بدهند؛ اما علت‌هایی که می‌توانند در این زمینه تاثیرگذار باشند، عبارتند از:

۱. تاثیر ژنتیک و ارث

محققان در پژوهش‌های خود دریافته‌اند که این اختلالات می‌توانند به صورت ارثی هم در خانواده‌ها وجود داشته باشند؛ اما هنوز شخص نیست که چقدر از این اختلالات ترس ارثی می‌تواند به ژن‌های شما مربوط باشد و چه میزانی از آن به محیطی که شما در آن رشد کرده‌اید، مرتبط باشد. مغز افراد مبتلا به اختلالات ترس ممکن است در پاسخ به ترس، بسیار حساس رفتار کند.

۲. تاثیر الکل و مواد مخدر

استفاده از الکل و مواد مخدر برای مقابله با اختلالات ترس، این علائم را در افراد بدتر و بیشتر می‌کند. افراد مبتلا به اختلالات ترس اغلب دچار افسردگی شدید هستند. البته هیچ مدرکی گواه بر این امر نیست که یکی از این اختلالات منجر به بروز اختلالات دیگری می‌شود.

روش تشخیص اختلالات ترس

هیچ نوع آزمایش آزمایشگاهی برای تشخیص حملات پانیک وجود ندارد. پزشک شما احتمالا با معاینه شما احتمال وجود بیماری‌ها و اختلالات دیگر را رد می‌کند. اگر به صورت ناخواسته دچار یک یا چند حمله پانیک شده‌اید و می‌ترسید که مجددا این حمله را تجربه کنید، احتمالا به اختلالات ترس مبتلا شده‌اید.

روش درمان اختلالات ترس

برای درمان اختلالات ترس از دو روش درمان جسمانی و روانشناسی استفاده می‌شود.

۱. روان درمانی

پزشک شما ممکن است که برای درمان اختلالات ترس، از شما بخواهد که به یک روانپزشک مراجعه کنید. همچنین ممکن است که یک نوع درمان گفتاری موثر که رفتار درمانی شناختی نام دارد، برای شما توصیه کند. در این روش درمانی یاد می‌گیرید که چگونه افکار و رفتار‌های ناسالم را که باعث رخ دادن حملات پانیک یا وحشت‌زدگی می‌شوند، شناسایی کرده و تغییر بدهید.

۲. دارو درمانی

ممکن است پزشک برای درمان اختلالات ترس تصمیم بگیرد که از دارو درمانی و استفاده از دارو‌های ضد افسردگی کمک بگیرد. در صورت تشخیص پزشک ممکن است لازم باشد که از این دارو‌های ضدافسردگی به مدت چندین سال استفاده کنید. البته دارو‌های ضد اضطراب هم می‌توانند در کوتاه‌مدت برای درمان تاثیرگذار باشند.

۳. تغییر در سبک زندگی

سبک زندگی هم می‌تواند در بروز اختلالات ترس اثرگذار باشند. گاهی تغییر در سبک زندگی می‌تواند در درمان اختلالات ترس موثر باشد. تغییراتی مانند کاهش مصرف کافئی، انجام تمرینات ورزشی و تمرینات تنفس عمیق از جمله عوامل مهمی هستند که برای تغییر در سبک زندگی توصیه می‌شوند.

 



کارشناسان هشدار می‌دهند وجود احساس تنبلی، بی‌انگیزگی، بی‌تفاوتی و عدم علاقه به کار می‌تواند در درازمدت نشان‌دهنده ابتلای افراد به بیماری‌های قلبی، افسردگی و حتی سکته مغزی باشد. به طور معمول بی‌علاقگی و تنبلی نشان‌دهنده افسردگی معنا می‌شود که در همه موارد این طور نیست.

کارشناسان با تحقیق بر روی افراد مبتلا به انواع بیماری‌ها از جمله بیماری لایم، سندروم خستگی مزمن، بیماری پارکینسون و بیماری MS دریافته‌اند اکثر این افراد دچار خستگی مزمن هستند.

کارشناسان خستگی در افراد مبتلا به بیماری‌های قلبی را به دلیل کاهش جریان خون به بخش‌های مختلف بدن از جمله عروق مغز می‌دانند.

همچنین در افراد مبتلا به بیماری زوال عقل به دلیل تغییرات مغزی افراد معمولاً با علائمی چون بی‌توجهی به محیط اطراف، بی‌انگیزگی و بی‌احساسی مواجه می‌شوند.

یکی دیگر از دلایل بی‌احساسی و تنبلی در افراد بروز استرس شدید در آنها است که سبب تغییر در قسمت هیپوتالاموس مغز می‌شود و به این ترتیب سیستم پاداش‌دهی مغز آنها دچار تغییر شده و آنها نسبت به محیط پیرامون بی‌احساس می‌شوند.

کارشناسان در خصوص افراد مسن با سابقه بیماری قلبی، کاهش جریان خون و اختلال در دوپامین را عامل اصلی بی‌انگیزگی نام برده‌اند.

بر همین اساس پزشکان به افراد توصیه می‌کنند در صورت مشاهده بی‌علاقگی در افراد سالمند حتماً با پزشک متخصص تماس بگیرند.


فلسفی رژیم غذایی نامناسب، استفاده از غذاهای فرآوری شده مانند کنسروها، چاقی، درمان‌های هورمونی جهت افزایش قد، جهش ژنی، سیگار کشیدن مادر در دوران بارداری، مصرف بیش از اندازه گوشت قرمز، تماشای بیش از اندازه تلویزیون، استفاده بیش از حد کودکان از فضای مجازی و حضور کمرنگ پدر در خانواده را از عوامل بروز بلوغ زودرس در ایران و دیگر کشورهای جهان دانست.

به گفته وی اگر والدین در زمینه بلوغ آگاهی صحیحی نداشته باشند و یا با وجود آگاهی نتوانند اطلاعات را به‌درستی به فرزندان خود منتقل کنند، کودکان آنان در نهایت دچار بلوغ زودرس می‌شود این درحالیست که بلوغ زودرس موجب بروز رفتارهای ریسک‌پذیر و پرخطر جنسی در آینده خواهد شد.

این روانشناس کودک و نوجوان در ادامه چاقی، کوتاهی قد، افسردگی، مشکلات رفتاری و روانی، فعالیت‌های جنسی زودهنگام و پرخاشگری را از عوارض بلوغ زودرس دانست و گفت: والدین می‌توانند جهت پیشگیری صحیح از بلوغ زودرس در کودکانشان برنامه‌هایی مانند کاهش استفاده از گوشت قرمز، رژیم غذایی مناسب، استفاده از پروتئین‌های مورد نیاز سن کودکان، استفاده نکردن از ظروف پلاستیکی و کنسروی، ایجاد محیط شاد، استحکام خانواده، تعدیل وزن و چک کردن میزان چربی کودکشان را مد نظر قرار دهند.

فلسفی با بیان اینکه حضور پدر در کنار دختر در دوران بلوغ نقش موثری دارد، اظهارکرد: باتوجه به اینکه دختران به دلیل تغییرات ظاهری، در این دوران اعتماد به نفسشان کاهش می‌یابد و این تغییرات جسمی عوارض روانشناختی متعددی برای آنها ایجاد می‌کند، لذا حضور والدین از جمله پدر در کنار کودکان نقش موثری در تربیت آنان دارد.

این روانشناس کودک و نوجوان در بخش دیگری از این گفت‌وگو با تاکید بر اینکه والدین باید جهت تربیت مناسب فرزندان خود تربیت جنسی را مد نظر داشته باشند، تصریح کرد: برخی والدین تصور می‌کنند تربیت جنسی فرزندان یعنی صحبت کردن درباره رابطه جنسی با آنان این در حالیست که تربیت جنسی یعنی والدین از سنین ۲ تا ۳ سالگی کودکان را تا حدودی با اندام خصوصی و حریم شخصی آشنا و آماده کنند تا از آسیب‌های آینده جلوگیری شودو

وی افزود: اغلب کودکان در سنین ۳ الی ۵ سالگی درباره اینکه چطور به وجود آمده‌اند، کنجکاوی دارند اما اغلب والدین در مواجهه با این سوال فرزندان خود را تنبیه می‌کنند، حال آنکه کودکان درنهایت به اشتباه و با کنجکاوی بیش از اندازه این موضوع را از همسالان خود می‌آموزند. لذا والدین باید با فرزندان خود به صورت دوستانه درباره این مسائل صحبت کنند.

بنابر اظهارات فلسفی کودکان باید از والد همجنس خود تربیت جنسی را بیاموزند تا بتوانند نقش جنسیتی خود را به درستی ایفا کند به‌طوری که پیش از سن بلوغ باید کودکان علائم بلوغ را بدانند و نسبت به آن آگاه باشند. به‌طور مثال اگر دختران از عادت ماهیانه بعد از سن بلوغ آگاهی نداشته باشند، دچار استرس خواهند شد، به همین دلیل والدین باید فرزندان را در زمینه مسائل جنسی در مسیر درست هدایت کنند.


ویژگی‌های خصوصیتی فرد روانرنجور، اندوه زیاد، دمدمی مزاج بودن (مودی) و عدم ثبات هیجانی می‌باشد. البته داشتن این ویژگی‌ها دلیل نمی‌شود که فرد خیانت خواهد کرد، اما همسرانی که شدیدا روانرنجور یا نوروتیک هستند خیلی بیشتر ممکن است خیانت کنند. علتش هم می‌تواند این باشد که فرد روانرنجور به سختی می‌تواند در لحظه حضور داشته باشد و ارتباط هیجانی خوبی با همسرش برقرار کند و نیازهای جنسی‌ در این رابطه به خوبی برآورده نمی‌شوند.

برونگرایی که شخصیتی بسیار اجتماعی، جسور با ابرازات هیجانی است شاخصی از احتمال فعالیت جنسی بیشتر و دست زدن به ریسک‌های جنسی است. افرادی که زیاد برونگرا هستند بیشتر ممکن است به همسر خود خیانت کنند و ضمنا همسران افراد برونگرا نیز بیشتر ممکن است خیانت کنند.

تیپ شخصیتی سازگار و موافق که مهربان، نوع دوست و با رفتارهای سازش گرایانه است شخصیتی است که بیشتر افراد دوست دارند همسرشان این تیپ افراد باشد. تحقیقات نشان می‌دهد خیانت جنسی در میان این شخصیت‌ها خیلی کمتر است. این گونه افراد انتظارات همسر خود مبنی بر متعهد و پایبند بودن را برآورده می‌کنند.

بمانید یا ترک کنید؟

هرچند خیانت، اصلی‌ترین علت بهم خوردن روابط و جدایی است اما تصمیم به ادامه‌ این رابطه یا ترک همسر خائن تصمیمی کاملا شخصی است. باورهای مذهبی اغلب یکی از دلایل ماندن در رابطه هستند. قدرت منطقی و فواید ناشی از ماندن در رابطه نیز می‌توانند بر تصمیم اشتباه فرد مبنی بر ماندن در رابطه تاثیرگزار باشند. اگر پای بچه‌ها در میان باشد و فرد تصمیم به بخشیدن همسر خطاکار بگیرد یا قادر باشد تلاش کند و خانواده را حفظ کند، فرد مقابل به این باور خواهد رسید که برطرف کردن ایرادها و تلاش برای بهبود رابطه شویی، ارزشش را دارد.

سوالی که همیشه در چنین شرایطی مطرح می‌شود این است که: «آیا این رابطه ارزش تلاش و ادامه را دارد؟». پاسخ دادن به این سوال همیشه هم ساده نیست چون فاکتورهای متعددی در این تصمیم گیری دخیلند که شامل مسائل هیجانی و مادی می‌شوند و بر احتمال چیزی که ممکن است در آینده پیش بیاید برتری دارند.

همه‌ ما چه زن و چه مرد دوست داریم از سوی همسر خود تصدیق شویم، تحسین شویم، عزیز باشیم و مورد احترام قرار بگیریم. کلید هر رابطه‌‌ی سالمی، اعتماد و ارتباط باز و درست است. چیزی که موفقیت یک رابطه را نشان می‌دهد، قادر به گفتگو کردن در مورد تفاوت‌ها و ابراز احساسات و هیجانات است. تنها راه اینکه همسر شما دقیقا شما را بشناسد و نیازهای‌تان را بفهمد این است که درمورد انتظارات و خواسته‌های‌تان حرف بزنید. اگر تحمل هیچ گونه خیانتی را ابدا ندارید، از همان ابتدای رابطه این موضوع را شفاف و دقیق بیان کنید. روابط سالم بر اساس درک متقابل، احرتام و ارتباط صمیمی شکل می‌گیرند.

اینها ابزارهای فوق العاده مفیدی هستند در دستان شما که ضامن موفقیت‌تان هستند و میزان رضایت از رابطه هم برای شما و هم برای همسرتان بالا می‌برند.

منبع: psychologytoday

 



گرفتار شدن در این دام که دیگران درباره‌ی شما چه فکر می‌کنند، قطعا باعث افزایش سطح استرس شما می‌شود. هرگز شخصیت واقعی خودتان را در تلاش برای تحت‌تأثیر گذاشتن دیگران نابود نکنید. دوستان ارزشمندتان شما را به‌خاطر چیزی که هستید تحسین می‌کنند؛ نه به‌خاطر چیزی که فکر می‌کنند باید باشید.

۴. من خیلی احمق هستم


موفقیت فردی - مهارت‌های فردی


هیچ‌کس پاسخ همه‌ی سؤالات را نمی‌داند، شما نیز دنبال چنین چیزی نباشید. همه‌ی ما مجموعه‌ای از مهارت‌های خاص خودمان را داریم. نداشتن برخی از مهارت‌ها به این معنا نیست که شما احمق هستید. به‌جای اینکه زندگی‌تان را حول نقاط ضعف‌تان سامان دهید، روی توسعه‌دادن مهارت‌ها‌یتان تمرکز کنید و سپس تا جایی که امکان دارد از آنها بهره‌برداری کنید. هر چه کاری را که در آن مهارت دارید بیشتر انجام دهید، اعتماد‌ به نفس شما بیشتر خواهد شد.

۵. هرگز کسی عاشق من نخواهد شد


شما چطور می‌توانید از چنین چیزی اطلاع داشته باشید؟ قطعا نمی‌توانید. اگر در خانه بنشینید و به این فکر کنید که دیگران چرا باید عاشق شما شوند (به‌جای اینکه بیرون بروید و با افراد مختلف ارتباط برقرار کنید)، فقط یک وضعیت بد را بدتر خواهید کرد. اگر در خانه بمانید هرگز نمی‌توانید شریک زندگی موردنظرتان را پیدا کنید. اگر می‌خواهید با کسی آشنا شوید، برای آن تلاش کنید.

۶. من نمی‌توانم این کار را انجام دهم


موفقیت فردی - موفقیت


هرگز پیش از اینکه مسابقه شروع شود، شکست خود را نپذیرید. به سه مورد از بزرگ‌ترین دستاورد‌های زندگی‌تان فکر کنید، شاید به تغییر نگرش شما کمک کند. این دستاوردها می‌توانند فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، گرفتن ارتقای شغلی، نوشتن وبلاگ یا هر چیز دیگری باشد.


آیا سه چیزی را که می خواستید پیدا کردید؟ اکنون از خودتان بپرسید «من برای دستیابی به این موارد خاص، از چه مهارت‌هایی استفاده کردم؟» برای هر یک از این موارد یک پاسخ بنویسید.


آیا هیچ روند خاصی مشاهده می‌شود؟ اگر چنین است مسیر موفقیت درست در برابر شما قرار دارد.

۷. من فکر نمی‌کنم که ــــــ من را دوست داشته باشد، چراکه او به من پیام و ایمیل نمی‌دهد یا به من زنگ نمی‌زند.


چنین نتیجه‌گیری‌های زودهنگامی نشان‌دهنده‌ی دیدگاهی خودمحور به جهان است. آیا این احتمال بیشتر نیست که دوست/شریک زندگی‌تان درگیر کار، کلاس یا هر کار دیگری باشد؟ افراد کارهای زیادی دارند که باید آن‌ها را انجام دهند، در نتیجه فکر نکنید با شما مشکلی دارند.

۸. زندگی منصفانه‌ نیست، ای‌ کاش اوضاع کمی بهتر بود


درست است، زندگی منصفانه نیست (من دوست ندارم این حرف را بزنم، ولی زندگی هرگز منصفانه نبوده است). همیشه اتفاقات خوب و بد زیادی در هر لحظه‌ از زندگی‌تان رخ می‌دهد. این چیزها خارج از کنترل شما هستند؛ در نتیجه آنها را بپذیرید. اما اینکه بر روی بخش خوب آن تمرکز کنید یا بخش بد، کاملا به خودتان بستگی دارد. شما می‌توانید به‌خاطر چیزهای بدی که خارج از کنترل شما هستند، استرس زیادی متحمل شوید اما بدانید این کار باعث نمی‌شود احساس بهتری پیدا کنید، اما برعکس آن کاملا صادق است. به اتفاقات مثبت توجه کنید، چراکه مهم نیست الان چه وضعیتی دارید، در آینده به‌مراتب وضعیت بهتری خواهید داشت.

۹. من از بدن خودم متنفر هستم


موفقیت فردی - بدن خود را دوست داشته باشید


خواهش می‌کنم چنین چیزی را به زبان نیاورید. فرقی نمی‌کند که تپل، لاغر یا عضلانی باشید. بدن شما ظرف ارزشمندی است که شما را به هر جایی که در این دنیا بخواهید می‌برد. از بدن‌تان مراقبت کنید تا او نیز از شما مراقبت کند. گرفتار شدن در این باور که بدن شما بی‌عیب نیست، نتیجه‌ای جز هدر رفتن وقت و انرژی ارزشمندتان ندارد. در بدن‌تان به‌دنبال ویژگی‌های فیزیکی‌ای نباشید که دوست‌شان ندارید، بلکه روی آن دسته از ویژگی‌های فیزیکی‌تان تمرکز کنید که فکر می‌کنید بامزه، خوش‌منظر یا جذاب هستند. اگر می‌خواهید نسبت به بدن‌تان احساس بهتری داشته باشید، ۱۰ دلیل جذاب بودن‌تان را مشخص کنید.

۱۰. من بسیار شرمنده هستم؛ ای‌ کاش می‌توانستم ناپدید شوم


شرط می‌بندم همه‌ی افرادی که این مقاله را می‌خوانند، دست‌کم یک‌بار روی پیراهن‌شان غذا ریخته‌اند، ظرف غذا را شکسته‌اند، هنگام راه رفتن سُر خورده‌اند و یا با صورت به یک دیوار برخورد کرده‌اند؛ پس شما تنها کسی نیستند که چنین اتفاقاتی برای‌تان افتاده است. اگر در برابر یک جمع، اشتباهی از شما سر زد و صورت‌تان سرخ شد، نفس عمیقی بکشید و به خودتان بگویید «اشتباه بزرگی مرتکب نشده‌ام.» برای اینکه شرایط را تغییر دهید، داستانی خنده‌دار از تجربه‌های خودتان تعریف کنید تا نشان دهید که چنین چیزهایی اهمیت زیادی برای شما ندارند.

۱۱. من در سطح او نیستم


چیزی به اسم سطح وجود ندارد که در آن باشید یا نباشید. درنتیجه اگر کسی به نظرتان جذاب می‌رسد، چنین فکری با خودتان نکنید و با او هم‌کلام شوید.

۱۲. من نمی‌توانم باور کنم که ـــــــ به‌جای من انتخاب شود


موفقیت فردی - حسادت


حسادت احساسی مخرب است که آسیب زیادی به شما می‌زند و هیچ فایده‌ای ندارد. اگر یکی از همکاران‌تان به‌جای شما ارتقا پیدا کرد، حامی خوبی برای او باشید. احتمالا او نیز به‌اندازه‌ی شما شایسته‌ی این پیشرفت بوده است (حتی اگر چنین نیست هیچ دلیلی وجود ندارد که نسبت به او حسادت کنید؛ تقصیر همکارتان نیست که به‌جای شما انتخاب شده است). هنگام مواجه با چنین اتفاقاتی، بهترین کار این است که احساسات منفی را به رفتارهای مثبت تبدیل کنید. آیا فکر می‌کنید ارتقا حق شما بوده است؟ درباره‌اش حرف نزنید، آن را ثابت کنید.

۱۳. این کار بیش از حد دشوار است


می‌دانید چه کارهایی واقعا دشوار هستند؟


    اینکه در ۷۲ سالگی در دوی ماراتون شرکت کنید؛ در حالی‌ که پسرتان را نیز روی صندلی چرخ‌دار هل می‌دهید.

    اینکه ۱۷۷ کیلومتر (۵۷ ساعت) در اقیانوس شنا کنید.

    دو ماه در یک خودروی یخ‌زده در دمای ۳۰- زنده بمانید.


بله، دیگر نمی‌توانید بگویید چیزی «بیش از حد دشوار است».


اگر به چیزی باور داشته باشید، می‌توانید به آن دست پیدا کنید.

۱۴. من نمی‌توانم به دیگران اعتماد کنم، چراکه بیش از حد ضربه خورده‌ام


موفقیت فردی - اعتماد کردن


نکته‌ی جالب درباره‌ی اعتماد کردن این است که هرچه کمتر به دیگران اعتماد کنید، آنها نیز تمایل کمتری برای اعتماد کردن به شما دارند. آیا همه‌ی افراد ارزش‌ اعتماد کردن دارند؟ قطعا خیر، اما این دلیل موجهی برای مشکوک بودن به همه نیست. اینکه یک یا دو نفر در گذشته به شما خیانت کرده‌اند، معنایش این نیست که به هیچ‌کس اعتماد نداشته باشید، بلکه معنایش این است که شما هنوز فرد مناسب‌تان را پیدا نکرده‌اید.

۱۵. من هم تسلیم خواهم شد



وقتی آستانه قدرت تحمل پایین می آید دیگر از سلامت روان خبری نیست. سلامت روانی که این روزها دستخوش رویدادهای بسیاری شده و شکل غریبی در جامعه به خود گرفته است.

سلامت روان و ارتقای بهداشت روان

یک روان شناس، درباره ارتقای سلامت روان می گوید:یک فرد علاوه بر سلامت جسمی باید احساس امنیت اجتماعی هم داشته باشد و این مساله به وضعیت اقتصادی فرد و جامعه برمی گردد، چرا که باعث می شود خیالش راحت باشد از اینکه منبع درآمدی دارد و می تواند مخارج زندگی اش را تامین کند. بنابراین وقتی همه این موارد به وجود آید سلامت روان نیز ایجاد می شود.

امروزه حرف از مهارت زندگی و ارتقای بهداشت روانی است. به نظر شما محیط زندگی آرام چه تاثیری بر سلامت روان افراد می گذارد؟

قطعا بسیار تاثیرگذار است. وقتی از سلامت روان حرف می زنیم، دو مطلب مد نظر است. یکی اینکه احساس خوشی، نشاط، آرامش، امیدواری و نظایر آنها مجموعا چیزی را به عنوان کیفیت زندگی تشکیل می دهند. به عبارت دیگر کیفیت زندگی شاخص مهمی در سلامت روانی است.

مفهوم دیگر آنکه سلامت روان به معنی نداشتن بیماری روانی است و در واقع کسانی که بیمار روانی نیستند به روانپزشک مراجعه نکرده و از سلامت روان برخوردارند. مطمئنا آرامش و داشتن محیط آرام می تواند تاثیر زیادی در ایجاد سلامت روان داشته باشد.

کیفیت زندگی هم به عوامل متعددی بستگی دارد که در سلامت روانی فرد موثر است. اگر فردی از نظر جسمی سالم نباشد، طبیعتا نگران و مضطرب است و همین اتفاق سبب به هم خوردن سلامت روان او خواهد شد. همچنین یک فرد علاوه بر سلامت جسمی باید احساس امنیت اجتماعی هم داشته باشد و این مساله به وضعیت اقتصادی فرد و جامعه بر می گردد، چرا که باعث می شود خیالش راحت باشد از اینکه منبع درآمدی دارد و می تواند مخارج زندگی اش را تامین کند. بنابراین وقتی همه این موارد به وجود آید سلامت روان نیز ایجاد می شود.

سلامت روان به معنی آرامش فیزیکی و کمبود سر و صدا نیست و معنایی کلی تری دارد. برای مثال در مواردی ممکن است فرد در هواپیما با وجود سر و صدا احساس آرامش داشته باشد، چون فکرش از لحاظ اقتصادی راحت است. با وجود این، هر کدام از ما مدتی از روز نیاز به آرامش داریم، اینکه سر و صدایی نباشد و در طول شبانه روز هفت الی هشت ساعت بخوابیم. بنابراین آرامش به طور کلی معنوی، اقتصادی، اجتماعی، جسمی و. است که می تواند در سلامت روح تاثیرگذار باشد.

سلامت روحی به معنی کیفیت زندگی است، یعنی از زندگی لذت ببریم، همیشه شاکر و امیدوار باشیم، نیازهای اجتماعی مان برآورده شود، امنیت و حمایت اجتماعی داشته باشیم و افرادی باشند که دوستمان داشته باشند یا ما آنها را دوست داشته باشیم. قطعا وقتی سلامت روان به دلایلی محیطی به هم بخورد پیش آمادگی ژنتیکی برای بیماری خاص یا عصبی و افسرده شدن به وجود می آید. همه این عوامل در رفتار و شخصیت افراد تاثیر می گذارد.

در این موارد هم سلامت روان به علت کمبود در شخصیت و ژنتیک به خطر می افتد و ما دچار افسردگی شدید می شویم. آرامش در مفهوم وسیع کلمه یعنی کیفیت زندگی، نداشتن بیماری روانی و فراغت از اضطراب و افسردگی روحی که همگی در سلامت روانی نقس بسزایی دارند.

مواردی مانند شلوغی، سر و صدا و تنش چطور می توانند تحریک پذیری افراد را بالا ببرند و به مواردی مانند خستگی و عدم سلامت روان بینجامند ؟

شلوغی در همه جا وجود دارد. برای مثال به عنوان کارگر یا راننده مشغول به کار هستیم و سر و صدا همیشه با ماست یا حتی اگر صرفا خودمان هم برای انجام اموراتمان رانندگی کنیم باز هم سر و صدا و شلوغی وجود دارد.

اگر بتوانیم میزانی از آن را کم کنیم خوب است، منتها امکان پذیر نیست. ما مجبور هستیم روزانه با گرما، سرما و سر و صدا روبه رو باشیم و آن را تحمل کنیم. یکی از شاخص های سلامت روان این است که قدرت تحمل داشته باشیم و صرفا بالا رفتن درجه حرارت و سر و صدا باعث نشود که اعصابمان را از دست بدهیم و پرخاشگر شویم.

اگر چنین حالتی داشته باشیم پیش آمادگی ارثی و ژنتیکی در مقابل ناملایمات داریم و باعث می شود که سلامت روان ما به خطر بیفتد. در چنین مواقعی کمک گرفتن از متخصصان و استفاده از روش هایی که به آرامش ذهنی کمک می کند سبب می شود که ناملایمات معمول زندگی را تحمل کنیم. حتی ورزش کردن، تفریح رفتن و حضور در کلاس های آرامش خاطر و نظایر آن در این زمینه موثر است، به دلیل اینکه زندگی انسان در بهترین شرایط هم از ناملایمات روزمره فارغ نیست. شاید در جای دیگر این ناملایمات بیشتر هم باشد. برای مثال در کشوری ممکن است جنگ باشد، اما برخی از مردم آن با داشتن حس امیدواری آرامش داشته و جنگ را تحمل می کنند.

با توجه به اینکه امروزه بیشتر افراد وقت خود را در محل کارشان می گذرانند، نقش سلامت روانی محیط کار در کاهش وقوع حوادث شغلی چیست؟

در سال های اخیر افرادی در زمینه روانشناسی صنعتی فعالیت کرده و پژوهش های مفیدی را در زمینه میزان تاثیر عوامل محیطی در محل کار انجام داده اند. همیشه سعی می شود بهداشت روانی در محیط کار رعایت شود و به تبع با رعایت آن، هم به کارایی کارمندان کمک می شود و هم از بروز خطاهایی جلوگیری می کند که منجر به خطر افتادن سلامت جسمی و روحی در افراد می شود. بهداشت روانی حتی در زندگی عادی هم بسیار مهم است. برای مثال کنار بزرگراه دیواره می گذارند تا سر و صدا همسایه های آن اطراف را اذیت نکند، حتی معمولا در کشورهای پیشرفته هم هواپیماهای فرودگاه های نزدیک شهر در زمان خواب همسایگان پرواز نمی کنند و در این بازه زمانی پرواز قدغن هستند، اما در ایران این قاعده برعکس است. نیمه های شب پرواز می کنیم تا اول صبح به مقصد رسیده باشیم!

با توجه به زندگی ماشینی و هجوم انواع استرس ها چه راهکارهایی سلامت روان را در جامعه تضمین می کند؟

راهکارهای متعددی برای تضمین سلامت روان بیان شده که ایجاد آرامش یکی از آنهاست. محیط خانه در ایجاد آرامش بسیار اهمیت دارد. اگر بچه ها ارتباط سالمی با والدین نداشته باشند و به آنها محبت و توجه نشود، آمادگی بیشتری برای ناراحتی های روحی خواهند داشت. اگر بین والدین همیشه دعوا باشد، این مساله ایجاد ناراحتی می کند و به سلامت روان والدین و فرزندان آسیب فراوانی می زند.

طبیعتا وقتی میزان آسیب های روانی افزایش یابد و تعداد افراد جامعه در معرض این فشارها بالا باشد، به سطح جامعه ضربه وارد می شود و سلامت روان کل جامعه به خطر می افتد. بنابراین جواب ساده برای تضمین سلامت روانی وجود ندارد، اما اشاره شده که با پیشگیری می توان سلامت را تا حدودی ایجاد کرد، یعنی اگر والدینی صلاحیت فرزندآوری ندارند نباید فرد دیگری را به این دنیا بیاورند یا یک خانواده در آپارتمان 50 متری نمی تواند چند فرزند داشته باشد، حتی وقتی والدینی مجبورند هر دو کار کنند، عدم رسیدگی آنها در سلامت روان فرزندان بسیار تاثیرگذار است. قطعا این موضوع در مورد اقتصاد کلان و بیکاری هم مطرح است. وقتی سلامت جسمی افراد و تغذیه آنان تضمین نشود، امکانات تحصیل و اشتغال وجود نداشته باشد و به موسیقی توجهی نشود، سلامت جسم و روان افراد به خطر می افتد. باید شادی و آرامش را در مردم ایجاد کنیم، چون موسیقی از نظر رشد مغزی در کودکان بسیار مهم است و در عاطفه مثبت افراد هم تاثیر می گذارد. بسیار جای تاسف است که در کشور ما کودکان به دلایل مختلف از تربیت موسیقیایی سالم محروم هستند، چرا که در دراز مدت نبود موسیقی بر سلامت روحی، روانی و اجتماعی آنان تاثیر بدی می گذارد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

azarnush حوزه علمیه امام جعفر صادق (علیه السلام) آباده سلام برمهدی Dustin مجله ی زیبایی درج آگهی های مختلف ..One Last Time C H E M O T A X I Cathy